فکر میکردم دو هفته پیش سخت ترین جلسهام بود.ولی امروز غولی بود واسه خودش.بعدش رسما افتضاح بودم و رفتم خونه عمم که بهتر شم ولی بدتر شدم و دعا دعا میکردم که برگردم خونه و منطقهٔ امنم(اتاقم).چند روز دخترعمم اینجا بود و دیگه واقعا دلم سکوت و تنهایی مو میخواست. +سریال طنز خارجی چی تو دست و بالتون هست؟! :)) +کتاب داستانِ خوب معرفی کنید؛این روزا دارم«نامه به کودکی که هرگز زاده نشد»و میخونم و دوسش دارم.❤️ +روانشناسم و دوست دارم ❤️شما رو نیز هم❤️ +برم دو صفحه منبع
درباره این سایت