امروز صبح ی سیلی گرفته بود که از دم در دانشگاه تا دانشکده مورد نظر که رسیدم خیس شدم قشنگ ???? ساعت اول معرفت شناسی بود (#دلپیچه #تهوع)????کجا؟!طبقه چهارمِ دانشکده فنی مهندسی.سوال پیش میاد که آیا آسانسور نداره؟!.جواب پاسخ شما مثبتِ ولی از اونجایی که هفته پیش ۸ نفر داخلش گیر افتادن بنظرم در نظر بگیریم آسانسور نداره کمتر درد داره????  معرفت شناسی یک درس غیرقابلِ فهمیه که خدا میدونه ???? استادشم خانوم بود و نچسب ???? الحمدالله که لطف خدا شامل حال ما شد و جزوه داد و ما رو از شرِّ ۱۰۰ صفحه کتاب خوندن راحت کرد.ولی این چیزی از مزخرف بودنِ درسش کم نمیکنه???? برگشته میگه:درسه من!مثل ریاضیِ! (نگاه خودِ ریاضی به استاد:????) اگه سر جلسه نیای متوجه نمیشی!بعد من خطاب به بغل دستیم که حتی اسمشم نمیدونستم گفتم:والا ما الان اومدیمم هیچی نفهمیدیم!???? دیگه این تشبیهاتِ عجیب غریب چیه به کار میبری????.که بغل دستیِ مذکور در جواب  صندلیش و گاز میزد از شدت خنده!.خلاصه اینکه امروزم گذشت! :))) دیگه نه من حوصله دارم بقیه روز و تعریف کنم نه شما حوصله دارین که بخونین ???? پس همینجا پست و به پایان میرسونیم???? تا درودی دیگر!بدرود????


میدونین چیه؟! آدم هر چی بزرگتر میشه کمتر و سخت تر ارتباط برقرار میکنه با آدما.ترجیح میده تنها باشه و در کمال تعجب  از این تنهایی لذتم میبره.خلاصه که اینطور.

+میانگین روزایی که کلاس دارم حدود ۴۰۰۰ تا قدم میزنم ????????‍♀️

+شبا سرده ها!ولی روزایی که کلاس دارم دما همش ۳۱،۳۲ میشه ????

+غر غر غر 


کی الان با موهای خیس نشسته داره پست میذاره؟!

کی قراره با موهای خیس بخوابه و صبح با گلو درد بیدار شه؟!

کی فردا ساعت ۱۰ صبح کلاس زبان داره و حتی یادش نیست تکلیفاش چی هست؟!

کی؟!کِی؟!کجا؟! بله! درست حدس زدید «مدرسان شریف» تلفن ۲۲۶۶ ????


شما فکر میکنید جوابِ سوالِ ذکر شده در عنوان مثبت است؟! شما سخت در اشتباهید ???? من خواستم چهارشنبه برما ???? بعد سه‌شنبه شروع کردم چت کردن با ندا دوستم که ترم سوم روانشناسی اون دانشگاست.کلاس مشترک که نداریم ولی جفتمون دوشنبه ها کلاس داریم.هی سوال کردم هی با‌حوصله جواب داد هی سوال کردم هی با‌حوصله جواب داد.ی جای بحثم ی سری سوال پرسید اینو میدونی؟!.این و که دیگه بلدی؟!.و دائم با پاسخ منفی من اینشکلی میشد????.و در آخرم گفت:دوشنبه با من میری؛با منم برمیگردی????.و این شد آنچه شد :)) 


این روزا کتاب ملت عشق و دارم میخونم و ۳۶۰ صفحه خوندم از ۵۱۰ صفحه????دوستش دارم. سریالِ ۱۰ قسمتیِ space force و میبینم که شدیدا دوست داشتنیِ ???? ژانرش کمدیِ؛و نقشِ اولش من و یادِ داییم میندازه که فرمانداره و شهرشم وضعیت قرمزِ و خیلی وقته که ندیدمش. فردا تولد مامانمِ و دوست دارم ی کیک شکلاتیِ کوچیک درست کنیم و بریم خونه عمم بشینیم تو ایوون دور هم کیک و چایی بزنیم بر بدن؛حیاطتشون خیلی بزرگ و با صفاس،عینِ حیاطِ مامانبزرگاس.مرغ و خروس و جوجه و اردک داره،خیلی
خدایا شکرت :) دیروز در جوابِ کامنتِ نفس گفتم ای کاش خوشبختی حداقلی رو تجربه کنیم؛و امروز تو اون خوشبختی و آرامش و به من و خانوادم دادی ❤️ خداروشکر و شکر و شکر ❤️ +حالِ خوب دادن به هم دیگه خیلی ارزشمنده؛چه هدیه‌ای بهتر از این؟! +نه تو قرعه کشی برنده شدم که پولدار شده باشم و ی شبِ و همه ناراحتیام یادم بره؛نه هیچ تغییری تو هیچ قسمتی از زندگیم افتاده.فقط امروز بهم یاداوری شد آدم های قشنگی وجود دارن که دوستشون دارم و دوستم دارن و میتونیم حالِ خوب داشته باشیم
دلم لباس میخواد هم تو خونه‌ای هم مانتو :( بیرون نمیرم که بخوام کنم اینترنتی ام ی جوریِ واقعا.دو ماه پیش از ی شلوار خیلی خوشم اومده بود هم اینترنتی داشت هم حضوری،و خب واقعا تو عکس با واقعیت خیلی فرق داشت.همین باعث میشه حتی یدونه تیشرتم نخوام اینترنتی بگیرم.میرم سمت دیجیکالا که کتاب سفارش بدم بلکم حالم بهتر شه بعد ی نگاه به کتابخونه‌ام میکنم که ی عالمه کتاب نخونده دارم و بیخیال میشم.دلم ی سطل آشغال میخواد واسه اتاقم ???? عکس اتاقم و نشون بدم و
پرسید سایت چرا بسته شده نمیتونم انتخاب کنم و این حرفا؛من و ی نفر دیگه تقریبا همزمان نوشتیم تموم شده مهلت؛و تا ۱۵ ام سایت بسته‌اس.اومدم از تلگرام بیرون و حالا نمیدونم چقدر بعدش که دوباره سر زدم به گروه دانشگاه،ی عالمه حرف زده بود مبنی بر اینکه بقیه خوشحالن که من نتونستم انتخاب واحدم و نهایی کنم و حسودیشون میشه و حالا ساعت کلاسامم نمیدونم(وات د فاااااز :|) تو نه عکس پروفایل داری نه حتی اسمت آدمی زادیِ که آدم بفهمه دختری یا پسر :| (که قطعا با این کولی بازی
_ولی این استاد معتادِ???? از صداش معلومه???? +ندیدیش اصلا؟!???????????? _چرا عکس پروفایلش و دیدم بیشتر مطمئن شدم???????????? +سرِ کلاسش سوالای کنکور و به ما میداد میگفت هر کی حل کنه ترمش ۲۰ عه _اون موقع نئشه بوده از این حرفا میزده???????????? +????????????
من از اونام که فکر میکنم همینجور که آدم سرما میخوره و میره دکتر وقتی آدم روح و روانشم بالا پایینِ باید بره دکتر.بدیِ روانشناس تو شهرای کوچیک اینِ که حقِّ انتخابت محدودِ؛ و مثلا وقتی میگی خانوم باشه کلا ی گزینه میمونه رو میز که خب شاید منِ مراجعه کننده خوشم نیاد ازش.خدایا ی روانشناسِ خانوم،زیبا،جوون،خوش برخورد و مهربون سر راه من قرار بده ????
ی وقتایی ام هست بحث این نیست که حالت خوبه یا نه؛بحث این نیست که حوصله داری یا نه؛ی جونی هست تو وجودت که انجام بدی اون کار و.یادمه حالم خوب نبود ی روزایی اما مثلا ساعت ۲ شب که حس میکردم بهترم طناب و برمیداشتم میگفتم همین ۲۰۰ تا رو بزن،حالا ۵۰ تا بیشتر.یکم بیشتر لطفا.بیرون پیاده روی نمیرفتم؛نمیدونم چرا دوست ندارم بیرون پیاده روی رفتن و.تو خونه ی عالمه دور میزدم تو هال،گوشی و دستم میگرفتم (چون نرم افزار قدم شمار داره)میگفتم امروز ۳۰۰۰ تا قدم بزن حالا
فکر میکردم دو هفته پیش سخت ترین جلسه‌ام بود.ولی امروز غولی بود واسه خودش.بعدش رسما افتضاح بودم و رفتم خونه عمم که بهتر شم ولی بدتر شدم و دعا دعا میکردم که برگردم خونه و منطقهٔ امنم(اتاقم).چند روز دخترعمم اینجا بود و دیگه واقعا دلم سکوت و تنهایی مو میخواست. +سریال طنز خارجی چی تو‌ دست و بالتون هست؟! :)) +کتاب داستانِ خوب معرفی کنید؛این روزا دارم«نامه به کودکی که هرگز زاده نشد»و میخونم و دوسش دارم.❤️ +روانشناسم و دوست دارم ❤️شما رو نیز هم❤️ +برم دو صفحه
خستم،ی عالمه خستم.مامانم میگه فردا تا شب نذار من هیچکاری کنم تا کمر دردم خوب بشه.ولی من خستم از اینکه همیشه ی دردی هست،کمرنگِ خاطراتی که واقعا حالم خوبه.آخرین حسِّ خوبی که یادمه داشتم حدودِ سه هفته پیش بود.شاید اندازه ی نصفِ روز حالم خوب بود.بقیه روزام میگذره؛میخندم،میخندونم.ولی خستم؛حسِّ خوب نبودن و دلشوره‌ام انگار کم کم داره برمیگرده. تنها اتفاقِ مثبت این روزا این‌بوده فوبیای ترس از دره و‌ارتفاع برام قابل تحمل تر شده و شاید دیگه نشه اسمش و گذاشت فوبیا.
امروز بیشترش و خواب بودم،صبح بلند شدم ناشتام و خوردم نیم ساعت کتاب خوندم و بعد رفتم تو هال؛اول چایی خوردم و بعد صبحونه،یکم که گذشت ِ بعدی و خوردم و دوباره برگشتم تو اتاق؛ساعت ۱۱ اینا بود؛تا ده دقیقه حواسم بود که دراز نکشم تا معدم اذیت نشه؛ولی بعدش بیهوش شدم.بیدار که شدم ساعت ۱ بود.رفتم سالاد درست کردم و ناهار خوردیم و یکم با گوشی ور رفتم و دوباره چپه شدم تا ۵.روزِ کرختی بود کلا! قطعا واسه کسی جذابیتی نداره خوندنش ولی خواستم ثبت شه،بدونِ چرا.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معلم پیمانکار شما بهـ روشنــی ِ اتفـــاقـ سایت معرفی کانال ها و سایت های درسی و کنکوری نابدون نمایش ناب ترین ها نرم‌افزار بازی آهنگ فیلم اخبارروز کتاب مطالب آموزشی تلگرام عکس فایل های درسی سرگرمی ناب فروشگاه80درصدتخفیف سایت معرفی منبع تغذیه بی وقفه (ups)